Play Set and Match – by Lorraine Waitman – Consett Magazine


من به یاد دارم که در حدود سن هشت سالگی – در طول تعطیلات طولانی تابستانی مدرسه – به پارک شربرن در Consett بردم تا بازی برادرم را در زمین های تنیس تماشا کنم. او تمام وسایل، شورت سفید و کفش‌های تنیس تاپ و همسان را داشت، مثل بقیه افراد آنجا.

همه ما اخیراً ویمبلدون را از تلویزیون تماشا کرده بودیم، بنابراین تب تنیس بالا بود. من همچنین به یاد دارم که هوا گرم و آفتابی بود – حتی برای Consett – و امیدوارم حافظه‌ام خوب باشد، اما کاملاً مطمئن هستم که چنین است.

برادرم که چند سال از من بزرگتر بود، یک ورزشکار همه کاره بود که قبلاً در محلی به عنوان دونده کراس کانتری و پیست شناخته می شد، به نظر می رسید او می تواند دست خود را به هر چیزی برگرداند.

در آن روز او به ویژه از پیروزی مطمئن بود، زیرا عمه و عموی ما از لندن به دیدن ما می آمدند و هدیه ای می آوردند. ظاهراً آنها با ویمبلدون ارتباط داشتند و جعبه ای از توپ های دست دوم تنیس که در زمین آنجا در طول مسابقات استفاده می شد در دست داشتند. و آنها را با مهربانی به ما داده بودند.

من به اندازه کافی خوش شانس بودم که بعد از اینکه داستان را به من گفتند آنها را پوشیدم. یادم می‌آید که کاملاً نو به نظر می‌رسند و متوجه بوی مشخصی از لاستیک شده‌ام که وقتی جعبه را باز کردم به مشام من خوش آمد می‌گوید.

بنابراین، در راه خانه، با عشق به داستان و فکر کردن به این که چگونه این توپ‌های تنیس راکت‌های حرفه‌ای‌ها را زیبا می‌کنند، پرسیدم که آیا می‌توانم این بازی را یاد بگیرم.

برادرم موافقت کرد و روز بعد دادگاه رزرو کردیم و پولمان را نزدیک آلاچیق در پارک پرداخت کردیم.

با توجه به سنم، راکت تنیس به اندازه من بود و متوجه شدم که دستم آنقدر بزرگ نیست که بتوان دسته چرمی آبی را بگیرد. به هر حال بازی شروع شده است.

و البته، با وجود اینکه سعی می کرد مرا مربی کند و به من بگوید که توپ را کجا بزنم، من هر ضربه ای را از دست دادم. با این حال، من تا به امروز او را به یاد می آورم که هر بار که یک امتیاز می گرفت، امتیاز خود را صدا می زد.

15 عشق، 30 عشق، 40 عشق، بازی!

او به زودی متوجه شد که من باید با سرعت بسیار کمتری شروع کنم، بنابراین سعی کرد خدمت را به من بیاموزد. متأسفانه ما زود دادگاه را ترک کردیم، زیرا من کاملاً از عمق خودم خارج شده بودم، اما هنوز مصمم به یادگیری بودم.

روز بعد مرا به وولورتس در خیابان فرانت برد و به دستور عمه رزمان، دو راکت تنیس کودکان پلاستیکی، یکی قرمز و دیگری زرد در یک کیسه توری که شامل یک توپ اسفنجی نرم بود، پذیرفتم.

چند هفته بعد را صرف تمرین ضربه زدن به توپ به دیوار شیروانی خانه خانوادگی ام در خیابان الکساندرا کردم که به خیابان خاکستر می رفت، در حالی که امتیاز و اصطلاحات را در ذهنم نگه داشتم.

من به تازگی یک زوج یاد گرفته بودم، نمی دانستم چگونه آن را املا کنم، بنابراین آن را به عنوان “آب میوه” تصور می کردم، اما نمی توانستم بفهمم که چرا 40 40 به این شکل شناخته می شود!

در واقع، حتی الان، در سن 68 سالگی، امسال هنگام تماشای ویمبلدون از خودم پرسیدم:

“لعنتی یعنی چه؟”

با سرزنش به دلیل عدم اطلاع از این موضوع، در میان بسیاری از حقایق تاریخی دیگر، تصمیم به تحقیق گرفتم!

ظاهراً این بازی به فرانسه قرون وسطی بازمی‌گردد، جایی که به عنوان «jeu de paume» شناخته می‌شد که به «بازی کف دست» ترجمه می‌شود، زیرا بازیکنان از کف دست خود برای ضربه زدن به توپ استفاده می‌کردند. و امتیاز به طول زمین گره خورده بود، که گفته می شد در هر طرف تور 45 فوت طول دارد، بنابراین وقتی بازیکنی گل می زد، اجازه داشت 15 فوت جلو برود: پس از کسب یک امتیاز بیشتر، آنها می توانند 15 فوت دیگر حرکت کنند. آن را به 30 رساندند و سپس آنها فقط اجازه داشتند 10 فوت حرکت کنند تا 40 بسازند، بنابراین آنها خیلی نزدیک به صداهای خالص ممکن نبودند. سیستم امتیازدهی توضیح داده شده است، خواندم:

گفته می شود که دوس از واژه فرانسوی 'deau de jeux' به معنای 'دو تا برنده شدن' گرفته شده است، که نشان می دهد بازیکن باید دو امتیاز متوالی بعد از 40 تا 40 کسب کند تا بازی را قطعی کند. این هم منطقی است!

همچنین اعتقاد بر این است که با پیشرفت بازی و معرفی راکت ها، نام “تنیس” تکامل یافته است که از “tenez” فرانسوی به معنای “این را بگیر” یا “آماده باش” گرفته شده است و قبل از شروع نقطه توسط سرور گفته می شود. ، به حریف خود هشدار دهند.

گره گشایی از تاریخ تنیس توانست مرا تشنه و عصبانی کند. بنابراین، طبق سنت واقعی ویمبلدون، هنگامی که برای تماشای فینال مستقر شدم، تصمیم گرفتم که با توت فرنگی و شامپاین جشن بگیرم.

با این حال، وقتی محتویات یخچالم را مرور کردم، متوجه شدم که توت فرنگی ها ردیف شده و به وضوح قابل خوردن نیستند! همچنین، تنها ارتباط بدی که با شامپاین پیدا کردم Prosecco بود. وقتی به بطری نگاه کردم، اوضاع بدتر شد که اسمش “نوزهکو” و بدون الکل بود!

مهم نیست، همیشه سال آینده وجود دارد.

به سلامتی



دیدگاهتان را بنویسید